معنی خویشان و نزدیکان

حل جدول

خویشان و نزدیکان

ادانی


نزدیکان و خویشان

اقربا


خویشان

نزدیکان، اقارب

ارحام


نزدیکان

متعلقان

اقران

ادانی

لغت نامه دهخدا

نزدیکان

نزدیکان. [ن َ] (حرف اضافه، ق) نزدیکی ِ.به نزدیکی ِ. در نزدیکی ِ. قریب به. در حوالی ِ: برفت نزدیکان سپاه عمار خارجی فرودآمد. (تاریخ سیستان). امیر بیرون رفت سوی بُست به حرب عزیز اندر ماه رمضان چون نزدیکان بُست رسید. (تاریخ سیستان).
- به نزدیکان ِ، به حوالی ِ. به قرب ِ: چون به نزدیکان نشابور رسیدند خبر مرگ هارون شنیدند. (تاریخ سیستان). چون به نزدیکان سیستان رسید. (تاریخ سیستان).
|| (اِ) ج ِ نزدیک، به معنی قریب و آنکه فاصله ٔ کمی با تو دارد: دوران باخبر در حضور و نزدیکان بی بصر دور. (گلستان). || خویشاوندان. (ناظم الاطباء): و فرزندان و اهل و نزدیکان را بدرود باید کرد. (کلیله و دمنه). || همسایگان. (ناظم الاطباء). آشنایان. || مقربان. خاصان. اطرافیان. حواشی. ملازمان: شیر از نزدیکان خود پرسید که کیست. (کلیله و دمنه). لیکن تو از نزدیکان و پیوستگان و یاران می اندیشی که اگر وقوف یابند تو را در خشم ملک افکنند. (کلیله و دمنه).
پرستاران و نزدیکان و خویشان
که بودند از پی شیرین پریشان.
نظامی.
چو زحمت دور شد نزدیک خواندش
ز نزدیکان خود برتر نشاندش.
نظامی.
چو از بی دولتی دور اوفتادیم
به نزدیکان حضرت بخش ما را.
سعدی.
شکایت پیش از این روزی ز دست خواب می کردم
به غمخواران و نزدیکان کنون ازدست ناخفتن.
سعدی.
مرا وقتی ز نزدیکان ملامت سخت می آمد
نترسم دیگر از باران که افتادم به دریائی.
سعدی.
و رجوع به نزدیک شود.


خویشان

خویشان. [خوی / خی] (اِ) ج ِ خویش. اقارب. اقوام. منسوبان. (ناظم الاطباء). عشیرت. آل. (یادداشت مؤلف):
همی گفت صد مرد گردسوار
ز خویشان شاهی چنین نامدار.
فردوسی.
ز خویشان ارجاسب و افراسیاب
شده سند یکسر چو دریای آب.
فردوسی.
بنزدیک خویشان و فرزند من
ببینی همه خویش و پیوند من.
فردوسی.
ز پیوند و خویشان مبر هیچکس
سپاه آنکه من دادمت یار بس.
فردوسی.
نخست برادران... و پس خویشان و اولیاء حشم را سوگند دادند که تخت ملک را باشد. (تاریخ بیهقی).

مترادف و متضاد زبان فارسی

نزدیکان

اقارب، اقوام، خویشان، وابستگان


خویشان

ارحام، اعقاب، اقربا، بستگان، قومان، کسان،
(متضاد) بیگانگان

فرهنگ فارسی هوشیار

نزدیکان

درحوالی، همسایگان، آشنایان، مقربان


خویشان

اقوام، منسوبان، اقرباء

واژه پیشنهادی

خویشان و بستگان

فامیل، نزدیکان، خویشاوندان


وابستگان و نزدیکان

اقارب، خویشان

معادل ابجد

خویشان و نزدیکان

1115

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری